رفیق بی کلک مادر...
مادر!
از اینکه این روزها زیادی بی معرفت شده ام و مشغله های صد من یک غازم باعث شد
دو روز دیرتر وبلاگم را به یمن قدم های نام تو آب پاشی کنم عذرخواهی می کنم.
این یعنی من هنوز هم آدم قدرشناسی نیستم.
روزت مبارک مادر!
بدون عنوان، اثر ایمان ملکی، رنگ و روغن روی بوم، 1376
♥ اگر 4 تکه نان خیلی خوشمزه وجود داشته باشد و شما 5 نفر باشید،
اولین کسی که اصلا از طعم آن نان خوشش نمی آید، "مادر" است... ♥
♥ به جرم اینکه بهشت زیر پایشان بود، دنیا را برای خودشان جهنم کردند... ♥
بسلامتی همه ی مادرها...
♥ مادر!
روسری ات را بردار؛
تا ببینم بر شب موهایت
چند زمستان برف نشسته است تا من به بهار رسیده ام! ♥
مادر و بچه در بالکن، اثر شهراد ملک فاضلی، رنگ و روغن روی بوم، 1382
اینجا رو کلیک کن!
ضمنا
اینجا هم!